( تحصیلات : لیسانس ، 21 ساله )

با عرض سلام و وقت به خیر ... اطلاعاتی در مورد چگونگی قیام بابک خرم دین میخواستم
ممنون از زحمات شما


مشاور (sayed mojtaba navab)

با عرض سلام و با آرزوی سعادت و سلامت برای برادر گرامی! قیام بابک خرمدین و مازیار (بابک خرمدین و مازیار) رهبری بابک جنبش سرخ جامگان تقريبا شبيه جنبش سپيدجامگان بود، منتها با يك تفاوت كه بابك رهبر اين جنبش بر عكس المقنع، هيچ وقت خودش ادعاي پيامبري يا خدائي نكرد و براي جلب توجه پيروانش، نه ماه نخشب از چاه بيرون آورد و نه وسيله ي انعكاس نور خورشيد بعنوان تجلي نور خدا داشت و نه فرصت يافت كه خودرا به تنور آتش بيافكند كه پيروانش بيشتر به بازگشت او اعتقاد پيدا كنند، آنگونه كه حكيم هاشم مقنع انجام داد، بلكه اكثريت مردم زحمتكش اورا به خاطر مقاومتش درمبارزه، بي باكي و دليري و توانائي معجزه آسا و مردم داريش، بحد پرستش ستايش می‌‌كردند وبفرمانش گوش فرا می‌‌دادند. مطهر بن طاهر مقدسي گرچه يكي از دشمنان سر سخت خرم دينان بود، اما در وصف مرام و مردانگي ونيكو كاري بابكيان چنين نگاشته است: «از ريختن خون جز به هنگامي كه علم طغيان بر افرازند، خود داري می‌‌كنند، به پاكيزگي بسيار مقيدند. ميل دارند با نرمي و نكوكاري با مردم ديگر آميزش كنند و اشتراك زنان را با رضايت خود آنان جايز می‌‌دانند». قابل ذكر است، اين نيش زهرآگين آخر جمله مقدسي، منحصر به اين تاريخ نويس اسلامي نبوده، بلكه آن گونه كه انصافپور در نهضتهاي ملي و مذهبي آورده است، اين سلاح همه تاريخ نگاران عليه مخالفان عقيدتي بوده است. او می‌‌گويد: «در آن روزگاران چون حكام، ولينعمت اهل قلم و روشنفكران بودند و بر زندگاني و روزي دبيران و خبرنويسان و تاريخ نگاران و شاعران غير آزاد خداوندگاري داشتند؛ هر آنچه از امور مصالح خويش را بر مراد می‌‌ديدند به آن تقرير می‌‌كردند چنانكه دبيران از بيم جان و خانمان نه فقط نمی‌توانستند سخنان شورشگران و مخالفان را منعكس سازند بلكه براي تحكيم موقعيت خود و گاه براي خوشايند خداوندان دولت و ولينعمت خود به توده هاي قيام كننده ناسزا هم می‌‌گفتند و برايشان اتهام هاي ناروا و دور از حقيقت وارد می‌‌كردند و درباره شان سخنان خلاف واقع می‌‌نوشتند». بهرصورت پس از مرگ جاويدان كه در جنگي زخمي شده بود و پيش از فوت به همسرش وصيت نموده بود كه روح او در بابك حلول خواهد كرد و او بايد بابك را بعنوان جا نشينش به مردم معرفي نمايد. لذا بنا به اين وصيت بابك پرچم مبارزه جاويدان را بدست گرفت و همانگونه كه گفته شد، بيش از ۲۲ سال عليه خلفاي اسلام جنگيد. سرانجام جنبش متاسفانه معتصم، خليفه اسلام، موفق شد با اهداء پول زياد و مقام به افشين، شاهزاده ايراني، بابك را با نيرنگ به دام بياندازد و اورا با فجيع ترين شكل در بغداد به قتل برساند. خواجه نظام الملك وزير سلجوقيان در كتاب سياستنامه خود آورده است:«چون چشم معتصم بر بابك افتاد، گفت:«اي سگ، چرا فتنه در جهان انگيختي و چرا چندين هزار مسلمان بكشتي؟» هيچ جواب نداد. فرمود تا هر چهار دست و پايش ببرند. چون يك دست ببريدند، دست ديگر در خون زد و در روي ماليد و همه روي را از خون سرخ كرد. معتصم گفت: «اي سگ، باز اين چه علم است؟» گفت: «در اين حكمتي است.» گفتند: «آخربگوي، چه حكمتي است؟» گفت: «شما هردو دست و پاي من بخواهيد بريدن، و گونه مردم از خون سرخ باشد، و چون خون از تن برود، روي زرد شود. ... من روي خويش به خون سرخ كردم تاچون خون از تنم بيرون شود، نگويند كه از بيم و ترس رويش زرد شد». خواجه نظام الملك در ادامه می‌گوید؛ معتصم را سه فتح برآمد كه هر سه قوت اسلام بود؛ يكي فتح روم، دوم فتح بابك و سوم فتح مازيار در طبرستان، كه اگر از اين سه فتح يكي بر نيامده بودي اسلام شده (رفته) بود. جنبش‌های همدوره قابل ذكر است كه جنبش سرخ علمان به رهبري مازيار بن قارن در يك برهه از زمان در شرق و غرب ايران با بابكيان هم عصر بوده اند. دو سال پس از شكست بابك، مازيار بن قارن نيز گرفتار آمد و اورا در زير تازيانه كشتند، زيرا انكار كرد كه با افشين شاهزاده ايراني مكاتبه داشته است. خليفه جسد مازيار را هم در كنار پيكر خشكيده همرزم قهرمانش بابك بدار، آويخت. ديري نپائيد كه جسد افشين نيز به آنان پيوست. خرمدينان نيز همانند پيشينيان خود به تناسخ روح قايل بودند و گويا مرام مزدكي داشتند. شهرستاني در اين باره می‌گوید۱۵) “پيروان بومسلم و مبيضه (سپيدجامگان) نيز از خرمدينان بودند. خودعنوان خرمديني نشان می‌دهد كه بايد حتي دردوران ساساني مانندتراكيب “بهديني“ (كيش زرتشتي) و“درست ديني“ (كيش مزدكي) ايجاد شده باشد“. در هر حال ابن النديم در الفهرست نيز مزدكي بودن خرمدينان را تاييد می‌‌كند و مينويسد: “خرمدينان كه بسرخ جامگان شهرت دارند از پيروان مزدك هستند و در آذربايجان، ري ارمنستان، ديلم، همدان و دينور (مركز ولايت شرقي كردستان آنروزي) پراكنده اند“. مسعودي تاريخ نويس قرون وسطا در رابطه با پيروان خرمديني در زمان خود می‌‌نويسد: “اكنون به سال ۳۳۲ هجري بيشتر خرميان از فرق كردكيه و لودشاهيه هستند و اين دو فرقه از همه خرميان معتبر ترند“. [ویرایش] ایران پس از جنبش خرمدینان از شكست بابك خرمدين تا سال ۲۵۴ هجري قمري جنبشهاي ديگر در برابر خلفا فرا گير نبودند. از اين سال بود كه انقلاب سازمان يافته بردگان به رهبري علي بن محمد رازي زنگي يار (صاحب الزنج) كه بزنگي ياران شهرت يافت و تا سال ۲۷۰ هجري قمري دوام آورد و يك دولت نيز در جنوب غربي ايران تشكيل داد، زمينه را براي ضعف خلفا و پايان حاكميت اعراب در ايران آماده نمود. افزون بر اين در كتب تاريخي و از جمله تاريخ طبري گاه می‌‌بينيم كه: “ علي بن ابان“ سپه دار نامدار و بزرگ زنگي ياران، از بحرين و يمامه به سوي ري سپاه می‌‌برد و يا كردان كه با دربار خلافت در ستيز بودند، به دولت بردگان زنگي يار خراج می‌‌دادند و يا علي بن محمد زنگي يار پيشواي بردگان از آنان (كردان) می‌‌خواست كه در منبرها به نام او خطبه بخوانند.(۱۷) اين نكات كه در لابلاي تاريخ ديده می‌شود، نشانه آنست كه كردان نه اينكه در ستيز دائم با خلفاي اسلام بوده اند، بلكه به جنبشهاي ضد خلفا نيز گرايش نشان داده اند. خواجه نطام الملك زنگي ياران را نيز به مزدكي و بابكي بودن متهم می‌‌كند.(۱۸) زنگي ياران درمدت ۱۵ سال صدو پنجاه و شش بار با سپاهيان خليفه نبرد كردند كه در نبردهاي آخرين در سال ۲۷۰ هجري قمري شكست بدي خوردند و با تسخير مختاريه، پايتخت زنگي ياران توسط سپاهيان خليفه، حكومت آنان برچيده شد. اگرچه زنگي ياران و همه بردگان و مردم ستم ديده ديگر، از ظهور قريب الوقوع قرمطيان به سال ۲۸۷ هجري آگاهي نداشتند؛ ولي باز همچنان به ظهور نهضتي ديگر اميدوار مانده و چشم به آينده دوختند. دلیل ناکامی جنبش همانگونه كه در پيش نيز اشاره شد، يكي از دلايل شكست اين جنبشها همان نداشتن اتحاد بوده است. طبري تاريخ نگار قرون وسطا خبري دارد حاكي ازاينكه حمدان قرمط بنيانگذار قرمطيان كه در سالهاي ۲۵۰ - ۲۷۰ هجري سالار صدهزار شمشيردار بوده و از علي بن محمد زنگي يار دعوت می‌‌كند كه براي مبارزه با دشمن واحد خود دريك جبهه متحد شوند جواب موافق نميگيرد. ------------ "خرم دينان" يا خرديه نام فرقه‌اي است كه بعد از قتل ابومسلم بناي مخالفت را با خلفاي عباسي در بلاد غربي و شمال غربي ايران مخصوصاً در آذربايجان گذاشتند.[1] آئين خرمدينان: خرم دينان مانند مزدكيان پيرو ثنويت بودند، يعني به دو مبدأ جهاني كه عبارت از "روشنايي" و "تاريكي" است معتقد بودند، اين آئين در بين طبقات فرودست رايج و مقبول بود[2] چون معتقد بودند سازمان اجتماعي كه بنيان آن بر عدم تساوي مالي و ظلم و اجحاف نهاده شده، آفريده مبدأ تاريكي است و خرميان پیروان آئين‌هاي ديگر را ناحق نمي‌دانستند و از ريختن خون پرهيز داشتند و اهل كشت و كشتار و يغماگري نبودند.[3] چگونگي پيدايش شورش خرم دينان: خرم دينان پس از كشته شدن ابومسلم به دست منصور عباسي سخت به خشم آمدند و اين ظاهراً براي آن بود كه ابومسلم را چونان كسي مي‌ديدند كه در برابر تازيان سر بركشيده است و از همين رو پس از كشته شدن او در پي تحقق آرزوهايشان بودند و مي‌خواستند فرمانروايي به ايرانيان باز گردد.[4] در سال 198 هـ. ق بيشتر سرزمين‌هاي عراق و شام و یمن و آذربايجان و ارمنستان از پايتخت خلافت فرمان نمي‌بردند، در اين سرزمين‌ها برخي از سرداران تازي سر به شورش برداشته بودند، مأمون در يكي از سالهاي پر آشوب، "حاتم بن هرثمه بن اعين" را به فرمانروايي ارمنستان فرستاد ولي چند روز پس از اين گماشتگي به حاتم خبر رسيد كه پدرش هرثمه در زندان مأمون مرده است، بدينسان او با مأمون سر ناسازگاري گذاشت و با سران و زمين داران بزرگ ارمنستان و نيز با خرم دينان به نامه نگاري پرداخت و كار مسلمانان را در نگاه آنها خرد و ناچيز جلوه داد تا آنكه بابك و خرميان سر برآوردند و بابك بر آذربايجان چيره شد.[5] گذشته از انگيزه سياسي انگيزۀ اقتصادي را نيز نبايد از نظر دور داشت، ياران بابك و خرم دينان در تنگدستي مي‌زيستند، اين تنگدستي به طور كلي برخاسته از زورگويي عاملان حكومتي و جنگهاي امراي محلي با يكديگر بوده است.[6] بابك خرم دين پيشواي خرم دينان است كه آغاز به كار او از آنجا بود كه همسر جاويدان بن سهل، رهبر پيشين خرميان وي را براي جانشيني همسرش برگزيد و آن را به خرميان معرفي كرد. روايات مربوط به آئين و نسب دوران كودكي بابك متناقض مي‌باشد، او روستازاده‌ بود و در ميان گروهي زندگي مي‌كرد كه با اعراب و آداب و رسوم و عقايد آنان دشمن بودند.[7] بابك اندكي پس از رسيدن به جانشيني جاويدان و رهبري خرميان در سال 200 بر خلافت عباسي شوريد و بر بخش مهمي از آذربايجان شمالي و شرقي چيره شد. بابك براي نابودي اسلام و عرب به سختي فعاليت مي‌كرد در اين زمان مأمون سرگرم گرفتاريهاي ناشي از مسأله ولايتعهدي امام رضا(ع) و نارضايتيهاي عباسيان و اعراب بود، به علاوه اقامت طولاني وي در خراسان و دور بودنش از بلاد آذربايجان و عراق فرصت مناسبي براي پيشرفت كار بابك فراهم كرده بود و همچنين گرفتاري‌هاي مأمون در سالهاي 216- 217 و 218 هـ. ق در جنگ با روم شرقي و مرگ او در سال 218 موجب شد كه خرميان در قسمتهاي ديگر ايران يعني در اصفهان، ري، ماسبندان و لرستان سر برآورند.[8] جنگ با بابك خرم دين: شورش خرميان و قدرت روز افزون بابك در آذربايجان موجب شد تا معتصم، خطر بابك را بر خلاف مأمون بسيار جدي بگيرد و در اين راستا وي ابتدا ابوسعيد محمد بن يوسف را به اردبيل فرستاد تا دژهايي را كه بابك ويران ساخته بود از نو بسازد و بر سر راهها، سپاهيان و ديده بان بگمارد تا وصول آذوقه را از بغداد به اردبيل و از آنجا به ميدان جنگ تأمين كند، ابوسعيد ضمن اجراي اين مأموريت يكي از سرداران بابك را نيز شكست داد، پس از آن محمد بن البعيث كه در ابتدا با بابك هم پيمان بود[9] روي از او برگرداند و عصمت نامي از سرداران بابك را گرفت و نزد معتصم فرستاد و محمد بن البعيث اطلاعات زيادي درباره شهرها و دژهاي بابك و راههاي وصول به آنها را به معتصم داد، به اين ترتيب معتصم يكي از سرداران خود را به نام افشين با سپاه زياد برای دفع بابك فرستاد. او به شهر برزند از شهرهاي آذربايجان كه نزديك دژهاي بابك بود رفت و آنجا را لشكرگاه خود ساخت و دژهاي ميان برزند و اردبيل را مرمت كرد و نظام آذوقه رساني و كمك رساني و جاسوسي منظمي را تأسيس كرد و در روستاي ارشق، بابك را شكست داد و عدۀ زيادي از ياران بابك را به قتل رسانيد، بابك ناچار به صحراي مغان فرار كرد و از آنجا به دژ محكم خود كه بز نام داشت رفت و معتصم نيروي كمكي فراواني به سركردگي جعفر خياط براي افشين فرستاد، سرانجام افشين با اين قواي بزرگ و تدابير زياد توانست خود را به تدريج به قلعه بز نزديك كند و آن را تصرف كند و دستور داد، همه كاخ‌ها و خانه‌هاي آن را ويران كنند و چون بابك توانست با چند تن از ياران خود به ارمنستان فرار كند افشين به تمام بطريقان و بزرگان ارمنستان پيغام داد كه بابك را راه ندهند و اگر او را يافتند پيش او بفرستند. يكي از كشاورزان ارمنستان بابك را شناخت و به سهل بن سنباط ارمني كه بطريق آن ناحيه بود گزارش داد، سهل بن سنباط او را به حيله به قلعه خود آورد و به افشين خبر داد و افشين او را به نزد معتصم فرستاد،[10] خليفه ابتدا فرمان داد كه بابك را با فيلي گرد شهر بگردانند پس او را با شكنجه و خفت تمام كشتند و پاره‌هاي جسدش را بر دور شهر گرداندند.[11] -------------------------------------------------------------------------------- [1] . بيات، عزيز الله؛ تاريخ ايران از ظهور اسلام تا ديالمه، تهران، دانشگاه شهيد بهشتي، 1370، ص 234 [2] . زرين كوب،‌عبدالحسين؛ روزگاران تاريخ ايران، تهران، انتشارات سخن، چاپ اول، 1378، ص 339. [3] . مقدسي، مطهر بن طاهر؛ البدأ و تاريخ، بيروت، دار صادر، ج 4، ص 31. [4] . همان، ج 4، ص 134. [5] . يعقوبي، احمد؛ تاريخ يعقوبي، مترجم: محمد ابراهيم آيتي، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب 1357، ج 2، ص 540. [6] . البدأ و تاريخ ، همان، ص 134 [7] . تاريخ يعقوبي، همان، ص 540 [8] . ابن اثير، الكامل، ترجمه حميد آژير، تهران، انتشارات اساطير، چاپ اول، 1381، ج 9، ص 3158 [9] .طبري، محمد بن جرير؛ تاريخ طبري، ترجمه: ابوالقاسم پاينده، تهران، انتشارات كل بنياد فرهنگي، 1354، ج 13، ص 566 [10] . بلخي، محمد خاوند شاه و مير خواند؛ روضه الصفا، تهذيب، عباس بن زرياب؛ تهران، انتشارات علمي، 1373، چاپ اول، ج 3، ص 467 [11] . مسعودي، ابوالحسن، مروج الذهب، ترجمه، ابوالقاسم پاينده، تهران، علمي و فرهنگي، ج 13، ص 4624 ------------- در اين زمينه به منابع زير مراجعه كنيد: 1- مدعيان نبوت مترجم: هاشم رضي 2- تاريخنامه طبري، ج 2 طبري 3- بابك خرم دين سعيد نفيسي 4- سيماي ارسباران (اهر) سعيد عباس‏زاده 5- شخصيت‏هاي نامي ايران دهقاني http://pdf.tarikhema.ir/PDF/ موفق و مؤید و پیروز باشید.